دومین فیلم شکسپیر تراژدی مکبث
یک چیز شگفت انگیز در مورد کانون شکسپیر این است که این نمایشنامه ها می توانند وسایل نقلیه ای را تشکیل دهند که با آن بینش منحصر به فرد هر کارگردانی می تواند ظهور کند. لارنس اولیویه، اورسن ولز و کنت برانا همگی این را تشخیص دادند. با تراژدی مکبث، جوئل کوئن (نیمی از برادران کوئن) چیزی را که گاهی اوقات «نمایشنامه اسکاتلندی» نامیده می شود، انتخاب کرده و دوباره آن را به عنوان یک تابلوی سیاه و سفید تصور می کند که ویژگی های ظاهری فیلم، همراه با مجموعه ای از تصاویر به یاد ماندنی (گاهی ترسناک) مهمتر از روایت است. کسانی که امیدوار به اجرای "وفادارانه" مکبث هستند ممکن است ناامید شوند. کوئن برای برآورده کردن نیازهای خود، نمایشنامه را به 105 دقیقه فشرده و فشرده کرده است، هر چیزی را که از راه دور خارج از آن است کنار بگذارد و منحصراً بر خط داستانی اصلی و برجسته ترین شخصیت ها تمرکز کند .
کوئن تصمیم گرفت که مکبث را در سیاه و سفید تیره و تار فیلم بگیرد تا لحن نئو نوآر ایجاد کند. محدود کردن اکشن به صحنههای صوتی، عناصر غیرواقعی را تقویت میکند. کلاژ تصاویر در ذهن می ماند. تعداد آنها برای فهرست کردن بسیار زیاد است، اما به عنوان مثال روشی را در نظر بگیرید که کوئن برای ارائه جادوگر (ها) با بازی کاترین هانتر انتخاب می کند. آنها ابتدا به صورت کلاغ در مه ظاهر می شوند قبل از اینکه فرد به شکل انسان پیچ خورده درآمیزد. تراژدی مکبث در این پرسش که آیا این موجودات خرافی وجود دارند یا مظاهر ناخودآگاه شخصیت عنوان هستند، به تفاسیر دیگری می پیوندد.
داستان سرراست است: مکبث (دنزل واشنگتن)، تان گالمیس، با سه جادوگر روبرو می شود که پیشگویی می کنند که او پادشاه اسکاتلند خواهد شد. دیدار فراطبیعی مکبث را وادار می کند که توسط همسرش لیدی مکبث (فرانسیس مک دورماند) قادر به عمل است. مکبث علیرغم اینکه یک دست نشانده به ظاهر وفادار است، از فرصت استفاده می کند (در صورت ارائه) و پادشاه دانکن (برندان گلیسون) را به قتل می رساند. تاج و تخت برای اوست، اما حفظ آن مشکل ساز می شود، به ویژه زمانی که دیگران مشروعیت حکومت او را زیر سوال ببرند. او پارانوئید می شود و وجدان همسرش عقل او را از مسیر خارج می کند. در پایان، یکی دیگر از زیر دستان دانکن، مکداف (کوری هاوکینز)، یک دوئل تا حد مرگ میجنگد که به سلطنت خونین مکبث پایان میدهد.
دنزل واشنگتن آنقدرها که ممکن است در ابتدا به نظر می رسد انتخاب بدی برای مکبث نیست. اگرچه تراژدی مکبث دومین فیلم شکسپیر او است (دیگر هیاهوی برانا درباره هیچ چیز است)، او هیچ مشکلی با شخصیت یا دیالوگ ندارد. او ترجیح می دهد که خطوط بارد را بیشتر محاوره ای کند تا شاعرانه و رویکرد او به مکبث قاتل کم اهمیت است. برخلاف برخی از تولیدات، این مکبث یک هیولای فوقالعاده نیست. او متعصب تر و در نتیجه ناراحت کننده تر است. او با احتیاط روی سراشیبی لغزنده قدم میزند، اما هرگز احساس نمیشود که در برابر ادامه مسیر مقاومت کند.
فرانسیس مک دورمند در نقش لیدی مکبث، دیدگاهی غیر معمول از شخصیتی ارائه می دهد که اغلب حوا را به آدم شوهرش نشان می دهد. با این حال، در این مورد، او کمتر یک محرک است و با افزایش حوادث، او به طور فزاینده ای از نقش خود ناراحت می شود. کوئن با انتخاب دیالوگهایی که برای او حفظ شود، به شکلگیری شخصیتی کمک میکند که مک دورمند از طریق اجرای خود آن را اصلاح میکند. مکبث ها همان زوجی نیستند که در تفاسیر دیگر دیده ایم.
فراتر از این دو نقش اول، بازی های مکمل خوبی نیز وجود دارد، از جمله برندان گلیسون در نقش پادشاه دانکن، که در نهایت قربانی جاه طلبی مکبث می شود (قتل نشان داده می شود). برتی کارول در نقش بانکو (هم مرد واقعی و هم ظاهر شبحآلود). کوری هاوکینز در نقش مکداف؛ و هری ملینگ در نقش مالکوم. با این حال، در بیش از یک مورد، بازیگران (هرچند که کارشان خوب باشد) تحت تأثیر جو قرار می گیرند.
قبل از فیلم The Ladykillers در سال 2004، همه فیلمهای برادران کوئن به جوئل تنها کارگردانی را بر عهده داشتند. در واقع، او و ایتان شرکای خلاق بودند. تراژدی مکبث اولین بازی انفرادی واقعی او را نشان می دهد و همکاران قبلی برادران کوئن از جمله برونو دلبونل فیلمبردار و کارتر بورول آهنگساز در اینجا به او می پیوندند. نتیجه، شاید قابل پیش بینی باشد، کمی شبیه چیزی از برادران کوئن است، اما به نوعی متفاوت است (زبان شکسپیر بدون شک بخشی از آن است).
همه نسخه های مکبث موفق نیستند. اقتباس 2015 (با بازی مایکل فاسبندر و ماریون کوتیار) بی اثر بود. تفسیر رومن پولانسکی در سال 1971 که گاهی تحسین شده بود، خونین و گاه کارتونی بود. اما فیلم 1948 اورسون ولز یک فیلم کلاسیک قابل احترام است و تخت خون آکیرا کوروساوا ممکن است بهترین مکبث از همه باشد، علیرغم اینکه از یک خط دیالوگ شکسپیر (و تغییر مکان و نامها) استفاده نکرده است. تراژدی مکبث در میان تمام پیشینیان خود، بزرگترین بدهی خود را مدیون تاج و تخت خون است، که همچنین به شدت بر تصاویر شبح آور و تأثیرات بصری قدرتمند متکی بود.
نکته ای که اغلب در مورد اقتباس های مستقیم شکسپیر وجود دارد، این است که تراژدی مکبث نیاز به کارهای سنگین دارد. تماشاگر باید با فیلم درگیر شود زیرا دیالوگ های شکسپیر باید پردازش شود. این یک موش خوش ساخت و از لحاظ هنری مؤثر استتصویر ion، اما جذابیت آن محدود به کسانی است که از فیلمهایی که به همان اندازه زیباییشناختی را روایت میکنند، قدردانی میکنند. جوئل کوئن برخلاف برانا که با ساختن «شکسپیر برای تودهها» نزدیکترین کارگردان اخیر را به خود جلب کرد، مخاطبان نخبهتری را هدف قرار داده است. او به هدف خود می رسد؛ مکبث ممکن است در میان ضعیفترین نمایشنامههای پرطرفدار بارد باشد (البته دیدگاهها تقسیم شده است) اما این یکی از بهترین تبدیلهای سینمایی است.