jurassic park fallen kingdom
فیلم دایناسور چگونه باید باشد؟ سازندگان اولین فیلمهای دایناسور، به وضوح مست از تخیلات خود و روشی که میتوانست با فناوری جلوههای جدید در آن زمان به دیدگاههایشان جامه عمل بپوشاند، خودآگاهی برای پرسیدن این سوال را نداشتند. دو نقطه عطف اولیه، «دنیای گمشده» در سال 1925 و «کینگ کنگ» در سال 1933، که در آن موجودات غولپیکر به لطف انیمیشن استاپموشن طراحی و اجرا شده توسط ویلیس اوبراین، در دنیای مدرن پرسه میزنند، عینکهایی ساده با لمسهای نژادپرستانه زننده بودند. اما آنها هنوز معتبر هستند (و از بسیاری جهات هیجان انگیز) زیرا آنها وظایف خود را انجام می دهند: ایجاد و تخریب، چیزهایی که قبلاً هرگز ندیده اید و در دنیایی که در آن زندگی می کنید ویران می کنند .
دوست و همکارم جانت ماسلین با مروری بر «پارک ژوراسیک» در سال 1993 درباره ترسهای شدید فیلم نوشت و سپس اضافه کرد: «اما، جنبههایی از «پارک ژوراسیک» بسیار ترسناکتر است که آن را به عنوان پرچمدار یک شبه یک فیلم کاملاً جدید معرفی میکند. امپراتوری سرگرمی این فیلم حتی در حالی که تخیل مخاطبان خود را به خود جلب می کند، زمینه را برای سواری در پارک موضوعی، دنباله ها و سوغاتی هایی فراهم می کند که تضمین می کند تجربه "پارک ژوراسیک" زنده بماند. و در. و در."
در حالی که «کینگ کنگ» یک نوع دنباله، و یک اسپین آف و چند بازسازی ایجاد کرد، چیزی که ماسلین در اینجا درباره آن صحبت می کرد چیز دیگری بود و کاملاً محقق شد. به این ترتیب، آنچه که یک فیلم دایناسور باید باشد، اکنون با «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده» همان چیزی است که امپراطوری سرگرمی می خواهد.
به کارگردانی J.A. بایونا برگرفته از فیلمنامه ای از کالین تروورو و درک کانولی، "پادشاهی سقوط کرده" با چند دزد دریایی DNA در یک ماموریت مخفی کاری در پارک جزیره ای که اکنون توسط انسان ها رها شده است، آغاز می شود، جایی که دایناسورها هنوز در آن پرسه می زنند. این دستفروشها دور میشوند، البته کاملاً تمیز نیستند، زیرا ما به دنبالهای از پیش از اعتبارسنجی نیاز داریم، همانطور که یک فیلم باند به یک بدلکاری غیرمعمول نیاز دارد. پس از این متوجه می شویم که آتشفشانی در شرف تکان دادن جزیره مذکور و ایجاد فسیل از تمام مارمولک ها است. آیا باید آنها را نجات داد؟ دکتر مالکوم، جف گلدبلوم، با یک کمیته کنگره با استعارههایی صحبت میکند که تمثیلی از گرمایش جهانی را مخدوش میکند - تنها زمانی که فیلم سعی میکند چیزی شبیه یک بیانیه را بیان کند - و میگوید، بگذارید طبیعت مسیر خود را طی کند. با این حال، کلر از برایس دالاس هاوارد، که اکنون یک سازمان غیرانتفاعی نجات دایناسورها را اداره می کند، از انفعال کنگره ناامید شده و از تماس الی میلز، که اکنون نگرانی تولید دایناها را در وهله اول مدیریت می کند، دلگرم شده است. میلز با بازی راف اسپال که گویی الساندرو نیولا را هدایت می کند، پناهگاه جدیدی را به کلر نشان می دهد که او برای موجودات ساخته است. او علاقه خاصی به شکارچی فوق باهوش «بلو» دارد که با حساسیت زیادی توسط اوون کریس پرت آموزش دیده بود.
بنابراین بله، ما گروه را دوباره دور هم جمع می کنیم. دو عضو جدید، از خدمه کلر، به جمع میپیوندند: ضیا رودریگز، دایناپزشک باهوش-دانیلا پیندا، که ممکن است برخی او را از کمدی مستقل «Mr. روزولت» - و فرانکلین یک آدم عصبی کامپیوتری، با بازی جاستیس اسمیت در شخصیتپردازی که نشان میدهد اورکل تلویزیونی توسط وس اندرسون دوباره تصور شده است. یک بار در جزیره در حالی که از دایناسورها و گدازه ها طفره می رفتید - "اوه خدا، گرم است!" "قرار است خیلی داغتر شود." - چهار نفره یک صلیب دوگانه را کشف می کنند که توسط یک شکارچی سر با بازی تد لوین انجام شده است. پس از غرق شدن در غلاف، طفره رفتن از گلولههای گدازه داغ و فرار از خطرات دیگر تولید شده توسط CGI، کلر و اوون و مهمانی در کشتی در حال انتقال دایناسورهای اسیر شده به کجا میروند. پس از یک خواب با طراوت، این دو با آرایش و موی عالی بیدار می شوند و روی پوست یا لباس خود چروک نمی شوند. میدانم که شکایت از رئالیسم در چنین فیلمهایی بیهوده است، اما خندیدم.
سپس فیلم در لحن و ساختار تغییر میکند، از یک جشن ضربتی استاندارد در خارج از خانه به یک داستان عمارت گوتیک - شارلوت برونته با مارمولکهای رعد و برق. من اینجا شوخی نمی کنم این قسمتی است که مدیر بایونا میتواند هر چیزی را که صاحبان شرکتاش به او اجازه میدادند، منعطف کند. میلز از املاک ابر میلیونر بنجامین لاکوود (جیمز کرامول) - شریک فرضی جان هاموند که میخواهد کار بزرگ را ادامه دهد، کار میکند. اما دید میلز با دیدگاه هاموند یا لاکوود بسیار متفاوت است. او می خواهد موجودات مهندسی شده را به سلاح تبدیل کند و عمارت قرار است محل حراج بزرگ حیوانات اسیر شده باشد. هیچ پناهگاهی وجود ندارد
میزی، نوه درخشان اما مرموز هاموند، آچار در آثار میلز انداخته است. (در اینجا، فیلمنامه نویسان می خواهند کمی بامزه باشند، زیرا بسیاری از اکشن ها به چیزهایی بستگی دارد که میزی می داند، یا حداقل می فهمد.) پرستاری به همان اندازه مرموز (با بازی جرالدین چاپلین، حضور منظم در عکس های بایونا، از جمله) مراقبت می کند. فیلم فوقالعاده 2007 «یتیمخانه»)، میزی دیوانهی دایناها است، اگرچه ممکن است فکر دومی به ذهنش خطور کند اگر میلز و بی. وونگ دکتر وو در زیرزمین پرورش داده شل می شود. که البته انجام می دهد.
این فیلم در طول دو ساعت پخش خود با ضربات اکشن زیادی روبرو می شود که این مجموعه دارای سلام است.t قبل از تغییرات موجود در آن در امتداد خطوط معادلاتی است که قبلاً برای انجام تکالیف انجام می دادید: D (دایناسورها) بیش از VE (فوران آتشفشانی) ضربدر 4 کاراکتر، مخاطب ممکن است سرمایه گذاری عاطفی در یک سکانس مؤثر داشته باشد یا نداشته باشد، به ویژه با توجه به دقت جلوه های ویژه. بنابراین، فیلم دایناسور چیست: بیخون، بیروح، فاقد شخصیت یا ویژگیهای خاص، تنها هیجانهایی را ارائه میدهد که بهدقت مهندسی شدهاند بر اساس تکرار آنچه در گذشته کار کردهاند.
این فیلمی است که تا حدودی آزاردهنده است، زیرا برایش اهمیتی ندارد که شما از آن آزرده شوید. نیازی ندارد که شما، بیننده فردی، آن را دوست داشته باشید. فقط برای دیدنش به جمعیت نیاز دارد. اینکه شما سرگرم شده اید یا روشنفکر شده اید، مهم نیست. زمان بارنوم است. شما آن را دوست ندارید؟ این راه به سمت خروج.