Infinite
مطمئنم مارک والبرگ، چیوتل اجیوفور و توبی جونز با بهترین نیت با فیلم اکشن علمی تخیلی جهانی آنتوان فوکوا "بی نهایت" قرارداد امضا کردند. روی کاغذ، این پیش فرض مانند یک ایده قاتل به نظر می رسد: جنگجویان تناسخ شده در یک جنگ قرن ها برای نجات بشریت تلاش می کنند. در یک طرف آدم های خوب، بی نهایت ها قرار دارند. از سوی دیگر، نیهیلیست ها. در اینجا، باتورست (Ejiofor) نیهیلیست در جستجوی یک تخم مرغ نقره ای است که با قدرت پایان دادن به تمام زندگی، در نتیجه تناسخ به حالت تعلیق درآید. فقط یک مرد به نام ایوان مک کالی (والبرگ) اطلاعاتی در مورد محل اسلحه دارد. او فقط آن را هنوز نمی داند.
بی نهایت، اقتباس ایان شور و تاد استاین از رمان «مقالههای تناسخگرا» اثر دی. متأسفانه، این محصول با آثار والایی که از آنها نشأت میگیرد بسیار فاصله دارد. «بینهایت» فوکوا بهجای ساختن یک معجزه علمیتخیلی با مفهوم بالا، برای بدترین فیلم حرفهایاش، بر VFX نامرغوب و دنیای طنابدار متکی است. (بله، بدتر از "شاه آرتور." بله، بدتر از "بهترین های بروکلین.")
از همان ابتدا، فیلمساز سعی میکند بوم نقاشی گستردهای را ترسیم کند، اما در ایجاد یک زبان بصری دقیق ناکام است. برای مثال، در مکزیکو سیتی، که در طول «آخرین زندگی» اتفاق میافتد، سه بینهایت درگیر یک تعقیب و گریز ماشینی هستند. در حالی که خیابانهای عریض و خالی را میچرخانند و میپیچند، در صحنهای که به سختی برای کنشی نیمه منسجم به هم دوخته شدهاند، هیچ چیز در لباسها، مدل مو یا معماری به ما نشان نمیدهد که در چه دههای زندگی میکنیم. به سرعت به «در این زندگی» در شهر نیویورک و مجموعهای از ترکیببندیها - یک خیابان شلوغ منهتن با حرکت آهسته غرق در نور نارنجی خورشید، و جرثقیلهایی که از پنجره دفتر منعکس میشوند - مانند تصاویر استوک خوانده میشوند.
در اینجا، ایوان برای شغلی در یک رستوران مجلل مصاحبه میکند، کنسرتی که اگر به خاطر گذشته پر دردسرش نباشد، میتواند به راحتی برنده شود. سالها پیش او به یک مشتری پس از آزار جنسی یک پیشخدمت حمله کرد. ایوان علت این حادثه را اسکیزوفرنی خود می داند. ببینید، چشم اندازها و صداهای عجیب و غریب اغلب او را ملاقات می کنند. یک لحظه او در خواب خواهد دید که یک شمشیر ساز ژاپنی است و سپس یک شمشیر می سازد. او برای دور نگه داشتن این تصورات، قرص های قوی مصرف می کند و با فروش سلاح های دست ساز خود به یک فروشنده مواد مخدر، آنها را می خرد. خارج از تلقین مشکلساز بیماران بهداشت روانی بهعنوان ذاتاً خطرناک، فوگوا به مخاطب برای پیروی از طرح اصلی اعتماد صفر میکند. در عوض، والبرگ یک آهنگ موقت با شکوه را به عنوان صداپیشگی فیلم ارائه می دهد، که در آن با جدیت تمام می گوید: «این داروها در حال اتمام هستند. و به محض اینکه این کار را انجام دهند، همه چیز واقعی می شود.»
در نهایت، ایوان در رادار مربوطه هر دو Bathurst وInfinite ظاهر می شود. اگرچه اجیوفور نقش باثورست را در نقش مردی بازی میکند که به خاطر زندگی دردناک روحیاش منحرف شده است - او فقط میخواهد بمیرد - این ضربه اصلاً احساس نمیشود. اجیوفور در اجرای گیج کننده ای ظاهر می شود که به جای ارائه یک شخصیت واقعی، مجموعه ای از سوالات گیج کننده را برمی انگیزد. نمیتوانستم پیدایش لهجه غلیظ و نفرتانگیز او را که با ویژگیهای گستردهاش به ویژه کارتون صبح شنبه محدود میشود، تشخیص دهم. منشأ باثورست نیز قابل درک نیست: ثروت عظیم او از کجا می آید؟ دیگر نیهیلیست ها کجا هستند؟
نامتناهی ها علامت سوال های مشابهی را دعوت می کنند. یک رهبر در تصویر پروفسور X، گاریک (لیز کار) که از ویلچر استفاده می کند، تیم را راهنمایی می کند. سربازان برتر او عبارتند از کوویچ قد بلند و ریشو (یوهانس هاوکور یوهانسون) و نورا بسیار ماهر (سوفی کوکسون). تیم امیدوار است که ایوان شکل تناسخ شده تردول باشد، عاملی که اولین بار تخم را پنهان کرد. در مورد نورا، به طور خاص، او می خواهد دوباره معشوق سابق خود را ببیند (روح او توسط باثورست زندانی می شود) و معتقد است که تخم مرغ می تواند او را بازگرداند. پویایی شخصیت بین این سه نفر و ایوان اصلاً مشخص نیست. در عوض فوکوا این دنیای جذاب را به دست می آورد اما از اضافه کردن خطوط به این قهرمانان یا قدرت های آنها خودداری می کند. همین امر در مورد محقق گروه با بازی توبی جونز، و یک عصب شناس فاسق با بازی جیسون مانتزوکاس صدق می کند.
در عوض، فوکوا خیلی بیشتر به صنایع دستی که فیلم را هدایت می کنند علاقه دارد. اگر این کاردستیها چیزی برای نوشتن باشد، ایده بدی نخواهد بود: امتیاز با سرعتی به یاد ماندنی بالا میرود. رقص و اجرای مبارزه وحشتناک است. در یک صحنه، به طرز وحشتناکی واضح است که دوبلورهای بدلکاری یک سکانس کامل مبارزه تن به تن را به جای اجیوفور و یوهانسون فیلمبرداری کردند. در موردی دیگر، جایی که ایوان و نورا به عمارت باتورست یورش بردند، ویرایش یک آشفتگی حماسی است که به دلیل ترکیب بندی ضعیف، دنبال کردن آن غیرممکن است. و حتی اگر میتوانید عمل روی صفحه را دنبال کنید، به زودی آرزو میکنید که نمیتوانید. بدتر از همه، داستان سرایی در «بی نهایت» هرگز VFX ناخوشایند را هدایت نمیکند - سربازان ظاهراً در هوا معلق هستند زیرا تکههای چوب آنها را تا حد مرگ خرد میکنند - و شیرین کاریهای فراوان مانند رویارویی آکروباتیک بین ایوان و باتورست در بدنه یک هواپیمای ترابری.
بدون شخصیتهای عالی و زیباییشناسی مناسب، نهایتیک بازی پرتاب نادرست از Fuqua است که با اهداف فرانچایز کارگردانی شده است. شما این حس را پیدا می کنید که سوالات بی پاسخ آن، مانند مؤلفه مذهبی این قدرت ها، عمداً برای ارائه فیلم های آینده پنهان مانده است. در عوض، مبهم بودن این فیلم را کاملاً ضعیف می کند. در یک اکشن ماجراجویی که مربوط به چندین زندگی است، زندگی خود را با تماشای «بی نهایت» هدر ندهید.