سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستان واقعی

نظر

 

به سختی می توان این احساس را از بین برد که «داستان واقعی»، مینی سریال هفت قسمتی کوین هارت دراماتیک نتفلیکس، به دلیل اتفاقاتی که برای این استندآپ کمدین در حوالی اسکار 2019 رخ داد، وجود دارد. اگر به خاطر داشته باشید، او به عنوان مجری این رویداد معرفی شد، اما پس از انتشار برخی توییت‌های همجنس‌گرا هراسانه و انتشار مطالب استندآپ، مجبور به کناره‌گیری شد. سه سال بعد، نتفلیکس مجموعه‌ای درباره نسخه تخیلی هارت راه‌اندازی کرد که البته اشتباهات بسیار بزرگ‌تری نسبت به نسخه واقعی مرتکب می‌شود، اما این سریال در یک مکان ناشنوا در مورد فرهنگ لغو و اینکه چگونه ما هرگز واقعاً نمی‌دانیم چه اتفاقی می‌افتد می‌رسد. در پشت صحنه زندگی یک سلبریتی تقریباً به نظر می رسد "اگر فکر می کردی توییت های من بد بودند ..." بدتر از انعکاس آینه سرگرم کننده واقعیت این است که این درام به اندازه کافی گوشت روی استخوان هایش برای هفت (واقعاً هشت، از قسمت اول) ندارد. فصل‌های دوبلندی از تلویزیون است، و داستانی که آن را روایت می‌کند، هرگز یک بار هم احساس «واقعی» نمی‌کند   .

هارت معمولاً دوست‌داشتنی در اینجا به‌عنوان بچه تلاش می‌کند سرعتش را تغییر دهد، یک استندآپ بزرگ‌شده فیلی (مثل هارت) که برای یک نمایش به زادگاهش برمی‌گردد و با برادر مشکل‌سازش کارلتون (وسلی اسنایپس، که همیشه جالب‌ترین چیز است، دوباره جمع می‌شود. در مورد این نمایش که او تقریباً ارزش تماشای آن را به تنهایی می کند). کارلتون و کید در گذشته با هم درگیری داشته اند (دوباره، مانند هارت و برادر واقعی اش) اما به نظر می رسد اکنون با هم کنار می آیند، حتی اگر برادر بزرگتر از او بخواهد "V.V.I.P" داشته باشد. اتاق» پشت صحنه. از آنجایی که کارلتون کید را از واگن هوشیاری بیرون می‌کشد، مشکل شروع می‌شود و سلبریتی بعد از یک شب مهمانی در کنار جسد یک زن مرده از خواب بیدار می‌شود.

 

کارلتون می داند که باید چه کار کند. او با یک تعمیرکار به نام آری (یک بیلی زین بسیار بامزه) تماس می گیرد تا اوضاع را پاک کند، اما، البته، هیچ چیز طبق برنامه پیش نمی رود. آری چند برادر جامعه‌گرا (جان آلس و کریس دیامونتوپولوس) دارد که در نقش «داستان واقعی» بیشتر از کارلتون و کید درگیر می‌شوند که سعی می‌کنند آشفتگی‌ها را پاک کنند و در این فرآیند موارد بزرگ‌تری ایجاد کنند. این که کید واقعا نمی تواند به تیم پشتیبانی همیشگی خود از جمله مدیر تاد (پل آدلشتاین)، محافظ هرشل (ویلیام کتلت) و نویسنده بیلی (تاونی نیوسوم) برود، یا اینکه با افراد عمومی و درهم و برهم سروکار دارد، کمکی نمی کند. طلاق وقتی یک طرفدار (تئو روسی) درگیر می شود، همه چیز از نظر هارت و خالق اریک نیومن ("Narcos") در مورد پویایی بین افراد مشهور و کسانی که آنها را بیشتر دوست دارند، می گویند، حتی زشت تر و مبهم تر می شود. (هواداران در این نمایش به‌عنوان جاه‌باز یا احمق معرفی می‌شوند، مانند کسی که در هواپیما با هارت روبرو می‌شود و به این نتیجه می‌رسد که خوب است یک بیت نژادپرستانه را برای او تکرار کند.)

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات «داستان واقعی» این است که اغلب احساس می‌کند که می‌خواهد آن را به هر دو صورت از نظر احساسی که باید در مورد بچه داشته باشیم، داشته باشد. من برای ارائه یک نقشه راه اخلاقی به نمایش نیازی ندارم، اما زمانی که احساس می‌کند سازندگان درباره انگیزه‌های یک شخصیت تصمیم‌گیری نمی‌کنند، آن را دوست ندارم. آیا کید پسر خوبی است که در موقعیت بدی گرفتار شده است؟ با توجه به برخی از انتخاب هایی که او انجام می دهد، واقعاً نه. او نوعی خودخواه است که شغل و امنیت خود را بیش از هر چیز دیگری ارزش قائل است. تصور کنید که «داستان واقعی» واقعاً به آن متمایل شود و شخصیت مشهوری را ارائه کند که تمام سیستم ارزشی‌اش تحت تأثیر کانون توجه قرار گرفته است. مواقعی وجود دارد که تهدید می‌کند تا آن‌قدر تاریک و جالب‌تر شود، اما بعد از آن عقب‌نشینی می‌کند و می‌خواهد خودمان را در کید ببینیم، زمانی که تقریباً هیچ‌کس تصمیم‌های خشونت‌آمیز و خودخواهانه‌ای را که او در اینجا می‌گیرد نمی‌گیرد.

این که «داستان واقعی» یکی دیگر از آن سرمایه‌گذاری‌های دوران استریم است که باید یک فیلم سینمایی ساندنس می‌بود، کمکی نمی‌کند. این عادت دارد که شخصیت‌های فرعی را معرفی کند که ممکن است تابلوهایی را بر روی خود داشته باشند که می‌گویند: «ما نمی‌دانیم با این شخص چه کنیم.» فاحش ترین مثال، بیلی نیوزوم است، که احساس می کند به عنوان یک ستاره احتمالی آینده آماده شده است، کسی که ممکن است روزی به جای او، کید برای او باز شود، اما در پس زمینه ناپدید می شود. آدلشتاین، دیامونتوپولوس و آلس یک نت هستند. فقط Snipes بی‌نظیر ظاهر می‌شود و ضرب‌های ظریف و شگفت‌انگیزی برای بازی در نمایشی پیدا می‌کند که به ندرت چیزی کمتر از سطحی به نظر می‌رسد. او چنان بازیگر کاریزماتیک و جذابی است که حتی باور نکردنی ترین صحنه ها را در کنار هم نگه می دارد.

بیشتر از همه، در اینجا در داستانی که بر تصادف و تعلیق عمیق ناباوری تکیه دارد، رفتار واقعی انسان به اندازه کافی وجود ندارد (مخصوصاً در مورد تلفن هایی که هرگز قفل نمی شوند یا چیزی در ابر آپلود نمی کنند). جالب است که ببینیم هارت غیرقابل دوست‌داشتن بازی می‌کند و زمانی که او به کید اجازه می‌دهد یک آدم تند و تیز باشد، این سریال برانگیخته می‌شود و آرزو می‌کند که بتواند در یک درام آینده نتفلیکس نقش یک ضدقهرمان واقعی یا حتی یک شخصیت شرور را بازی کند. یا، می دانید چه، اجازه دهید در عوض آن نمایش را به وسلی اسنایپس بدهیم.